حیف خانواده نشسته بود

ساخت وبلاگ
هر کس هر چی میگه ژست من خیلی دانای کلم میگیره و شروع میکنه با چندش آورترین لحن ممکن و حالت عربده کشی سخنرانی کردن وقتیم کلافه میشی جیغ زنان و هر چه لیاقت خودشه گویان میذاره میره خدایا مرگ بده که خودش نجات از دست این ملعون کثیف و رذله...
حیف خانواده نشسته بود...
ما را در سایت حیف خانواده نشسته بود دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cmaahomaahi7 بازدید : 93 تاريخ : پنجشنبه 30 آذر 1396 ساعت: 10:10

به ما که می رسد شب کوتاه می شود از ما که می گذرد یلدا می شود... من و تو با این شب چه کنیم؟ تلویزیون مرتبا تکرار میکنه شب یلدا موبایل هاتون رو بذارین کنار برای خانواده باشین. درک نمیکنن اونی که میخوایم یلدا پیش ما باشه نیست و نه تنها پیش ما نیست که تنهاست نمیشه گذاشت کنار این موبایل مسخره رو چون یه آدم خیلی مهم توشه دعا کنین سال دیگه یلدا همه کنار فرد یا افرادی که دوست دارن باشن کسی تنها نمونه شب یلدا رو کسی بیمارستان نباشه غم نداشته باشه هیچ کس و کلا همه جا شادی باشه عشق باشه و آرامش  حیف خانواده نشسته بود...
ما را در سایت حیف خانواده نشسته بود دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cmaahomaahi7 بازدید : 90 تاريخ : پنجشنبه 30 آذر 1396 ساعت: 10:10

در خانه نشسته بودیم که! یهو دیدیم اااع صندلی چه باحال تکون میخوره خوش و خرم داشتیم لذت میبردیم از تکون که دیدیم میگن زلزله است! ما که حال نداشتیم بریم بیرون! نه فقط من و خاله ریزه که هیچ کس تو کوچه ما نرفته وسط خیابون آواره کنه خودش رو خلاصه که زلزله خوبی بود فقط تایمشو بیشتر کنین دوست داشتم مدل حرکت صندلیم رو!بعدا نوشت : تازه اصلا همین یکم پیش عاشقش شدم وقتی که رفیق جان حرفایی زد که عمرا فکرشم نمیکردم بگه یه روزی!...  حیف خانواده نشسته بود...
ما را در سایت حیف خانواده نشسته بود دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cmaahomaahi7 بازدید : 95 تاريخ : پنجشنبه 30 آذر 1396 ساعت: 10:10

صحبت سر این بود که یه نفر برای درمان بیرون روی به آقای پدر مربای به و کته میداده بعد عمه میگفت که نه بابا تلویزیون گفت به جزو ملین هاست و قرار شد من سرچ کنم بعد هنوز پیج رو باز نکرده دیدم نوشته به ملین قوی ای هستش بعد یهو به بابا گفتم اونی که بهت به میداده بیشعور بوده خیلی یهو گفت مامانی بوده (مادر پدرم) منو میگی؟ همون حس مهران مدیری رو داشتم بعد تمسخر حمید هیراد ! خدایی از اول مشخص کنین آدم اینجوری خیط نشه دیگه 
حیف خانواده نشسته بود...
ما را در سایت حیف خانواده نشسته بود دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cmaahomaahi7 بازدید : 99 تاريخ : چهارشنبه 29 آذر 1396 ساعت: 1:25

امروز خیلی روز عالی ای بود خیلی زیاد انقد خندیدیم که حد نداره ! با تشکر از پسرک مهربون و بامزه ای که توی کافه رستوران نزدیک دانشگاه مون کار میکنه ! حالا چرا ؟ چون اگه نبود ما رسما خراب کرده بودیم امروز رو یکم دی تولد فاطمه پ هستش و قرار بود من و مریم د و حنا جان (حنا نیست اسمش به اسم اینستاش نوشتم) براش غالفگیرانه طور تولد بگیریم فقط یه مشکلی بود اونم اینکه نمی اومد کافه باید بهانه جور میکردیم دیگه چه بهانه ای بهتر از این که بچه ها منو شوهر دادن رفت ! تازه پامم خوب شده ماشینم که میبرم به همه ی این دلایل بالاخره بعد کلاس راضی شد بیاد ولی خب میدونین دیگه دیر بود ! ما کیک نخریده بودیم چون گفتیم نمیاد و مجبوریم کیک بخریم بریم نمازخونه ولی یهویی بعد کلاس گفت میاد و ما موندیم که ددم وای !  خلاصه اول گفتیم بریم اونی که نزدیک تره و اون سریم بهش معترض شدیم که این سری پاستاتون چرب بود گفت تخفیف جزیی میدم بهتون کلا پول نگرفت! که من به بهانه ی دستشویی برم بهشون ندا بدم که آهنگ تولد بذارن حداقل بعد حنا معترض گونه و خیلی بامزه طور گفت نه بریم یه جای جدید من و مریمم دیدیم خب یه جای دیگه هست که رفتیم و میدونیم منوی کافه داریم پس پیش به سوی اونجا ! رسیدیم کافه کیفم رو دادم به مریم د که مثلا برم دستشویی حنا هم اومد که مثلا کمکم کنه و چادرم رو بگیره رفتیم به گارسون گفتیم ما میخواستیم تولد بگیریم ولی حیف خانواده نشسته بود...
ما را در سایت حیف خانواده نشسته بود دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cmaahomaahi7 بازدید : 106 تاريخ : چهارشنبه 29 آذر 1396 ساعت: 1:25

اهم اهم صدا میاد؟! یکی از دوستان جان وبلاگ درست کرده گفته معرفیش کنم ! 
بچه ها ، خانوم گوینده ، خانوم گوینده ، بچه ها !
فقط چون به نت و کامپیوتر همیشه دسترسی نداره احتمالا بشه ستاره ی سهیل ! چون مجبوره وقتایی که پیش منه آپدیت کنه !
حیف خانواده نشسته بود...
ما را در سایت حیف خانواده نشسته بود دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cmaahomaahi7 بازدید : 85 تاريخ : دوشنبه 27 آذر 1396 ساعت: 11:54

1. دیروز و پریروز برای اولین بار پشت ماشین اتوماتی جز ماشین اتوماتی که دوره ی رانندگی باهاش دیده بودم نشستم ! بخاطر فاصله ای که افتاده بود کلا یادم رفته بود رانندگی با ماشین اتوماتی که ویژه ی من باشه چطوریه! دیگه شاید شمام کوبیدن اشتباهی پاتون به نیت کلاژ رو تجربه کرده باشین حالا من علاوه بر اون بخاطر تغییر کلی جای پدال پای راستم چند بار فنا رفت اومدم گاز بدم پام تق خورد به یه فلز کجکی که گاز سمت راست رو کور کرده و چند بار هم یادم رفت ماشین اتوماتیکه و خواستم کلاژ بگیرم بعد خب من به این نیت میخواستم کلاژ بگیرم که ترمز کنم چشمتون روز بد نبینه گاز رو منتقل کردن سمت چپ و یهو گاز میدادم جای ترمز ! فقط خدا رو شکر تو شلوغی انقلاب کسی رو زیر نکردم خدا کنه سریعتر عادت کنم تا پام کامل داغون نشده و کسی رو نکشتم 2. سر همین اشتباه پام دوباره یکم درد گرفت و نشد که بشه امروز برم کرج دیدن دوست فضاییم دیشب به رفیق جان میگم میخواستم برم کرج نمیشه برم میگه بهتر اصلا برای چی میخواستی بری؟ میگم دیدن دوستم میگه بگو اون بیاد میگم چه فرقی داره؟ میگه خب اون که پاش درد نمیکنه دیدم حرفش منطقیه ولی خب ما میخواستیم بریم باغ اونا ما که باغ نداریم ! 3. اون پست موقت موقتا ثابت رو با گریه نوشتم ولی الان فقط میتونم بگم اصلا دعاش نکنین آقا اصلا بمیره به من چه که نگران همه میشم ! وقتی خودش نمیخواد نمیتونم بهش التماس حیف خانواده نشسته بود...
ما را در سایت حیف خانواده نشسته بود دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cmaahomaahi7 بازدید : 102 تاريخ : دوشنبه 27 آذر 1396 ساعت: 11:54

شبا نمیخوابه و هی آنلاین آفلاین میشه و من تا جایی که بتونم نمیخوابم هر جام خوابم بگیره موبایلم رو میذارم رو حالت مزاحم نشوید و الا خود دانید به استثنای رفیق جان و ساعت کوفتی که صبح بیدار شم بعد چون خوابم سنگین میشه بخاطر قرصی که میخورم مجبورم موبایلم رو وصل کنم به بلند گو! صدای آنلاین و آفلاینش رو هم یه چیز وحشتناکی مثل شیشه شکستن یا صدای دارکوب بذارم ویبره رو بذارم رو نهایت از موبوگرام هم خارج نشم که بیدار شم اگه آنلاین و آفلاین شد و خب بعضی وقتا خواب بهم حروم میشه چون بیدار شدن بخاطر بیدار شدنش یه بحثه غصه ی دلیل بیداریش یه بحثه اینکه هیچ کاری ازم برنمیاد بدترین غصه ی شبای بی خوابیش میشه دعا کنین راحت بخوابه که بتونم راحت بخوابم و هر چند شب یه بار نشینم غصه بخورم و تپش قلب بگیرم بخاطر از خواب پریدن یهویی و گرنه همین روزاست تو دانشگاه یکی رو بکشم مثلا عباسی عزیز دل رو  حیف خانواده نشسته بود...
ما را در سایت حیف خانواده نشسته بود دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cmaahomaahi7 بازدید : 144 تاريخ : دوشنبه 27 آذر 1396 ساعت: 11:54

دیشب یکی ناراحتم کرد و ادب به خرج دادم سکوت کردم ولی تا صبح گریه کردم... صبح دیدم اصلا نمیتونم بلند شم برم دانشگاه! همونجا به چندتا از دخترا و آقای نماینده پیام دادم امروز نمیام خوش خط و کامل بنویسید جزوه تون رو میخوام آقای نماینده که قول داد همه سعیش رو بکنه اصلا به خوش خطی و رنگی رنگی ای من بنویسه یعنی خنده ام گرفت که من هر سری این جزوه خواست گفتم ببخشید چرک نویسمه هنوز پاکنویس نکردم و هر سری میگفت واقعا این چرکنویسه؟ شد دومین غیبت این ترمم البته غیبت قبلی بخاطر این بود که میخواستم کنفرانس عباسی لعنت الله علیه رو برای بار هشتم مرور کنم ! این دوستم (خانوم گوینده) از بچه های دانشگاهیه و حالا قراره یکی دیگه از بچه هام بیاد بنویسه خلاصه مدل شبکه های نت ورکی دارم وبلاگ رو خیلی زیرپوستی و شبکه ای تبلیغ میکنم ! از اثرات کار کردن در شرکت های نت ورک مارکتینگ ! فقط حیف گفتن که پولش حرام اندر حرام است ! و الا من جزو کسایی بودم که بسیار راضی بودم در مورد درآمد تو دو هفته بدون انجام کار خاصی سه تومن در بیاری خیلی خوبه خدایی ولی گفتن حرام است مگر اینکه شبکه ای کار نکنی ! سود زیر شاخه نگیری ! که خب عملا بی ارزش میشد و در آمدش کم و بیخیالش شدم و الا الان مثلا من می اومدم تک تک تون رو قانع میکردم میبردم بیز ! حتی شهرستانیا رو ، شبکه ی من به تبریز و خرم آباد هم رسیده بود که ترکوندم حسابم رو و همه حیف خانواده نشسته بود...
ما را در سایت حیف خانواده نشسته بود دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cmaahomaahi7 بازدید : 102 تاريخ : دوشنبه 27 آذر 1396 ساعت: 11:54

من از هر چی شانس نیاورده باشم از دوستای مجازی خصوصا بلاگر خیلی شانس آوردم مرسی هستین خصوصا چندتایی تون؛ مثل حریر و صبا و پری و هلما و یکی که گفته نگم ریا نشه! مرسی هستین
بعدا نوشت : یعنی عاشق کنجکاوی تونم! و چقدر جذاب که همه گیر دادین به هولدن! هولدن نیست بود اسم میگفتم دیگه مگه قبلا نگفتم؟! 
حیف خانواده نشسته بود...
ما را در سایت حیف خانواده نشسته بود دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cmaahomaahi7 بازدید : 80 تاريخ : چهارشنبه 22 آذر 1396 ساعت: 21:24

از دست یکسری دوستان ذوق مرگ شدم بنده خدا بیامرزتم  اولیش مریم د که کلا منو سر ذوق میاره حالا گاهی کار خاصیم نمیکنه ها ولی اصلا منو سر ذوق میاره نافرم دومیش بری بری جان یا همون فضایی عزیزم که افسوس و صد افسوس قابل انتشار نیست حرفاش و حرفام فقط میتونم بگم خل و چل ترین دوستم شاید همین فضایی جان باشه اگه این نباشه یقینا یکی از بلاگرهاست که اسم نمیبرم چون همه فکر میکنن پسره ولی دختر می باشد و دارای دو فرزند خیلی دوست داشتنی که میمیرم براشون البته از دور خیلی دور و خدا واقعا صبرش بده با این وروجک هاش مورد ذکر شده رو خاله ریزه هم بشدت دوست داره و تنها دوست مذهبیمه که قبول داره البته خاله ریزه جان لطف کردن به عنوان یه آدم مذهبی واقعی یه نفر دیگه رو هم قبول کردن  امروز سر درس جانوری ادامه ی انگل ها رو درس داد استاد جان بعد خاله ریزه گفت میشه ببینم عکس این ها رو؟ سر اولین بیماری به این نتیجه رسید شب کابوس میبینه و چرا واقعا چرا من تغییر رشته دادم و کامپیوتر و یا مهندسی کشاورزی یا پلیمر نخوندم که البته جوابش رو از برق چشمام گرفت هر چقدر اوشون بدش میاد من دوست شون دارم فقط لطف کنن همکاری کنن اسامی شون رو آسون کنن متشکر میشم !  بیچاره مونا! به خاطر اینکه یکی از انگل هایی که بیماری فوق العاده وحشتناکی ایجاد میکنن توی راسته ی پروتومونادینا هستش اسم مونا رو میشنوم یاد این بیماری میفتم! + باید سعی حیف خانواده نشسته بود...
ما را در سایت حیف خانواده نشسته بود دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cmaahomaahi7 بازدید : 173 تاريخ : چهارشنبه 22 آذر 1396 ساعت: 21:24

معتاد شکست خورده ای هستم که میخواستم دو هفته ای ترک مواد کنم ولی نتونستم و فقط نه روز دووم آوردم و دیشب معترض شدم به شرایط و دوباره شروع کردم به مصرف مواد و رسیدن به نعشگی و در اومدن از حالت سیم کشی شدن بدن و پشت بندش روح از تنم خارج شد و رفت خارج از اتاق حتی خارج از جو زمین و منظومه شمسی در این حد روح از تنم خارج شد خلاصه که نشد آقا نشد و نتونستم از وابستگیم به رفیق جان کم کنم هر چند که غلطه چون خیر سرمون قراره تصمیمات منطقی بگیریم ! دیشب حین فضانوردی بعد مصرف مواد مخدری به اسم رفیق جان! داشتم به این آهنگ گوش میکردم خیلی قشنگ و دوست داشتنی بود برام شما هم گوش بدین گمونم خوش تون بیاد متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد. توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشد با این حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگین خود قابلیت پخش این فایل را برای تان فراهم آورد.   حیف خانواده نشسته بود...
ما را در سایت حیف خانواده نشسته بود دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cmaahomaahi7 بازدید : 94 تاريخ : چهارشنبه 22 آذر 1396 ساعت: 21:24

نپرسین برای کی و چرا ولی الان شنیدم یکی اصلا خوب نیست تو رو خدا دعا کنین خوب شه...
خدایا داشتیم؟
حیف خانواده نشسته بود...
ما را در سایت حیف خانواده نشسته بود دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cmaahomaahi7 بازدید : 110 تاريخ : چهارشنبه 22 آذر 1396 ساعت: 21:24

الان یه قرنی هست بعد از جدایی بابا و مامانم من میخوام بابام رو زن بدم هی دختر معرفی میکنم هی بابام خوشش نمیاد خلاصه که درگیریم حتی این مورد آخری که دیگه من گفتم هورااا تموم شد هم نشد که بشه و الان در مرحله ی آشنایی با مورد جدیدیه که خب یکسال از من بزرگتره و من بشدت موافقم و معتقدم اگه واقعا راضیه خانواده اش راضین بابامم راضیه منم که چون نمیتونه مامان بازی در بیاره راضیم پس چیزه دیگه ناراضی یه چیزی ! حالا بابام داشت میگفت فقط نمیدونم درسته یا نه که بعد شنیدن شرایط من سریعا گفتم خیلی هم خوبه یعنی یه چیزایی گفت که دیدم دختره حق داره بخواد با مرد سن بالا ازدواج کنه در واقع تجربه ای مشابه تجربه ی من داشته منتهی مثل من نیست کله اش بوی قرمه سبزی نمیده محتاط شده و به این نتیجه رسیده مرد سن بالا بهتره و دقیقا بسیاری از دلایلش رو قبول دارم و به نظرم خیلی هم دختر عاقلی میاد! بعد شروع کردم به بابام مشاوره دادن که فلان کن بیسار کن اگه میخوای دختره جوری جذبت شه که دیگه دیگه ! بعد از اتمام مشاوره برگشته میگه خدایی چه دختری تربیت کردم ! و خبر نداره این چیزا حاصل تربیتش نیست حاصل تجربه و مطالعه است! خلاصه که پدرم بعد عده ی کثیری که معتقدن خدا به دخترها رحم کرده من پسر نیستم و گرنه پسر خبیث زبون بازی میشدم از اونا که با وانت نیسان و شلوار کردی هم مخ میزنن حتی ! و خیلی هم پایبند اصول اخلاقی نباشن شای حیف خانواده نشسته بود...
ما را در سایت حیف خانواده نشسته بود دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cmaahomaahi7 بازدید : 104 تاريخ : دوشنبه 20 آذر 1396 ساعت: 18:47

یه حماقتی کردم یه چالش گذاشتم درمورد ماه تولد و خب دوستان اردیبهشتیم میدونن نباید ابراز کنن اردیبهشتی بودن شون رو منتهی یکی از بلاگرا نمیدونست و با گفتن ماه تولدش ترورم کرد لعنت به خاطرات و لعنت تر به اینکه الان نمیشه به رفیق جان پیام بدم بگم دارم میمیرم!... 
حیف خانواده نشسته بود...
ما را در سایت حیف خانواده نشسته بود دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cmaahomaahi7 بازدید : 99 تاريخ : دوشنبه 20 آذر 1396 ساعت: 18:47

این روزها اگه بد برخورد کردم ببخشید... اعصابم خرده شدیدا... 
حیف خانواده نشسته بود...
ما را در سایت حیف خانواده نشسته بود دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cmaahomaahi7 بازدید : 103 تاريخ : دوشنبه 20 آذر 1396 ساعت: 18:47

قراره یه مدتی یک کاری رو که روزانه انجام میدادم انجام ندم! فکر نمیکردم انقد معتاد باشم و پرخاشگر شم! خدا لعنت کنه وابستگی رو حالا به هر چی! میخواد آدم باشه میخواد ماده مخدر باشه میخواد وابستگی به هوا و آب و غذا برای ادامه حیات باشه ... کاش میشد به هیچی وابسته نبود حتی به خدا و هوا
حیف خانواده نشسته بود...
ما را در سایت حیف خانواده نشسته بود دنبال می کنید

برچسب : نمیکردم, نویسنده : cmaahomaahi7 بازدید : 88 تاريخ : دوشنبه 20 آذر 1396 ساعت: 18:47

اگه سکته کردم بدونین ناشی از فشار عصبی کلاسای عباسی، رفتارهای عجیب و غریب بابا، جیغ های خاله ریزه و صد البته دلیل اصلی حال الان رفیق جان و ترک اعتیاد (بازم زیر سر رفیق جان! ترک وابستگی به همین شخص) بوده، بعد وجدانا نامه هام قشنگ قسمت بندی دارن معلومه تو قسمت جداسازی نوشتم برای خدا برای عمو برای رفیق جان برای بابا برای مامان و شکایات از همه ی عالم اون آخری رو با خودم دفن کنین نامه ها رو بدین دست صاحبانش و دیگه اینکه وبلاگ نویسی رو فراموش نکنین بعضی‌هاتونم که اسم نمی برم سریعتر پست بدین فکر فضول جماعتی که خوندن داستان دنباله دار براشون سخته بخاطر فضولی باشین! همینا برین سر کاراتون آهان دیگه هم منو دعوا نکنین که بی خود کردی و فلان بعد مرگم میام حسابتون رو میرسم ها روح خبیث میشم میام سراغ تون دیگه واقعا همینا  حیف خانواده نشسته بود...
ما را در سایت حیف خانواده نشسته بود دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cmaahomaahi7 بازدید : 92 تاريخ : دوشنبه 20 آذر 1396 ساعت: 18:47

یکی بود تو بلاگفا خیلی از دست من حرص میخورد خیلی وقتها از سوتی هام می‌نوشتم و تا میخوند زنگ میزد دعوام می‌کرد خیلی وقته کسی انقد رو سوتی دادن هام حساس نشده و خیلی وقته اون دیگه خوب نیست سرخوش نیست و حواسش نیست به سوتی های من... دلم برای گذشته های نه چندان دور خیلی تنگ شده... 
حیف خانواده نشسته بود...
ما را در سایت حیف خانواده نشسته بود دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cmaahomaahi7 بازدید : 90 تاريخ : دوشنبه 20 آذر 1396 ساعت: 18:47

باز قوزک پام بشدت درد گرفته بود و خب هی میپیچوندم و نمیرفتم دکتر آخر سر امروز طرح ضربت اجرا کردن روم! و به زور بردنم دکتر سنتی یه آقایی که بین خودمون معروفه به دکتر رب گوجه ! حالا چرا؟ چون قبل از اینکه پزشک سنتی شه تو کار رب گوجه سازی بوده و هنوزم کارت که میده روش نوشته رب گوجه هر چی از مهارتش بگم کم گفتم حالا این دکتر جان رب گوجه قبلا درد شدید ساق پام رو درمان کرده بود هر چند در طی درمان نزدیک بود بکشمش ! چرا؟ چون برای درمان گفت دراز بکش و خب دراز کشیدم و شروع کرد نقطه خاصی از پامو فشار دادن خیلی محکم فشار نمیدادها ولی دردش انقد زیاد بود که داشتم از درد میمردم ولی خب غرورم هیچ وقت اجازه نمیده بخاطر درد جیغ بزنم یا گریه کنم مگه درد از یک تا ده برسه به بالای هشت و طبق تجربه من از اونام که درد حیف خانواده نشسته بود...
ما را در سایت حیف خانواده نشسته بود دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cmaahomaahi7 بازدید : 80 تاريخ : پنجشنبه 16 آذر 1396 ساعت: 11:29